سال 1972 در جریان برگزاری مسابقات المپیک مونیخ یک گروه فلسطینی هوادار جنبش فتح به نام «گروه سپتامبر سیاه«، ورزشکاران اسرائیلی را گروگان میگیرند. عاقبت این ماجرا کشته شدن 11 اسرائیلی، 5 تروریست عرب و یک نفر از پلیس آلمان است. فیلم مونیخ ماجراهای بعد از المپیک مونیخ را بازگو میکند.
یکی از تروریستهای سپتامبر سیاه روی بالکن
محل اقامت اسرائیلیها در دهکده المپیک مونیخ
بعد از کشتار مونیخ، دولت اسرائیل برای گرفتن انتقام «عملیات خشم خدا» را آغاز میکند. در فیلم جلسهای در اسرائیل برای تصمیم گیری درباره این موضوع را میبینیم که در آن Golda Meir (چهارمین نخست وزیر اسرائیل) رسما میگوید: Forget peace for now. We have to show them we’re strong. بدین ترتیب یک گروه ترور در موساد تشکیل میشود. این گروه کاملا مستقل از دولت اسرائیل است برای اینکه دولت اسراییل نمیخواهد مسوولیت عملیاتهای این گروه را به عهده بگیرد.
جایی در اوایل فیلم که اسامی ورزشکاران کشتهشده را از طریق تلویزیون اعلام میکنند، مرتب به اسم و عکس افرادی که در لیست ترور موساد قرار گرفتهاند نیز سوئیچ میشود. گروه ترور اسرائیلی عملیاتهای مختلفی را در شهرهای اروپایی و حتی بیروت انجام میدهند. داستان به گونهای روایت میشود که انگار یک مشت تروریست میخواهند یک مشت تروریست دیگر را شکار کنند.
چند نکته در مورد فیلم هست:
یکی اینکه گروه ترور فقط میخواهد اسامی که در لیست سیاه وجود دارند را از میان بردارند و به بیگناهان کاری ندارند. در یکی از عملیاتها که بمبی در تلفن شخص هدف کار گذاشته شده، Avner (رییس گروه) و Carl وقتی میفهمند که دختر کوچولوی طرف گوشی را برداشته با سرعت خودشان را به ماشین میرسانند تا به دوستشان بگویند صبر کند و بعد وقتی که دخترک پدر را ترک میکند او را منفجر میکنند. در صحنه دیگری در بیروت جایی که گروه به کمک مزدوران اسرائیلی چند تا از هدفها را نابود میکند Avner جلوی کشته شدن یک نوجوان بیگناه را میگیرد. البته این با واقعیت کشتهشدن بیگناهان در جریان بمبگذاریها و ترورهای عملیات خشم خدا سازگار نیست.
خود Avner یک خانواده دوست به تمام معناست. وقتی که بعد از مدتها با همسرش تماس میگیرد و صدای دختربچه کوچکاش را میشنود بیاختیار گریه میکند. گروه ترور هم اولین یار به شکل جالبی در فیلم معرفی میشوند. موقع صرف ناهار در حال شوخی و خنده. انگار نه انگار که چه کارهای وحشتناکی میخواهند بکنند.
نکته دیگر در فیلم در مورد علی حسن سلامه هست که گفته میشود با CIA در رابطه بوده است. در فیلم هم لوییس (که منبع اطلاعاتی گروه ترور است) به Avner میگوید: «سلامه تضمین میکند که سپتامبر سیاه به دیپلماتهای آمریکایی کاری نداشته باشد و در عوض از CIA مبالغ هنگفتی دریافت میکند.» و به نظر شما این پولها برای چه چیزی به جز اعمال تروریستی خرج میشده؟
نوع نگاه به موساد در این فیلم را هم نباید فراموش کنیم کاری که فقط از کسی مثل اسپیلبرگ برمیآید. به هر حال فیلم از طرف اسرائیل مورد انتقاد قرار گرفته بود و اگر بدشانسی نمیآورد و به فیلم خوبی مثل Crash برخورد نمیکرد به گمان من میتوانست اسکار بهترین فیلم را بدست بیاورد.
شاهکار اسپیلبرگ در این فیلم در میانه داستان است. جایی که گروه ترور اسرائیلی یک شب را با چند عضو سازمان آزادی بخش فلسطین در یک خانه امن صبح میکنند. اسرائیلیها خود را از اعضای ETA (جدایی طلبان باسک) معرفی میکنند. دیالوگهایAvner و علی که عضو PLO است تمام پیام فیلم را در خود دارد. و کلیدیترینشان در یک جمله این است که علی در حالی که اشک در چشمانش جمع شده به Avner میگوید: Home is everything.
استیون اسپیلبرگ و اریک بانا (Avner) در پشت صحنه مونیخ
اسپیلبرگ را به خاطر کارهای فانتزیاش میشناسند: یک کارگردان سرگرمیساز. ولی مونیخ، فهرست شیندلر و نجات سرباز رایان سه فیلم بهیادماندنی او هستند که مخصوصا مونیخ و فهرست شیندلر را توصیه میکنم که حتما ببینید.
پ.ن: حوادث زیادی هستند که دنیای ما را تغییر میدهند. 11 سپتامبر تاریخ سیاسی دنیا را تقسم کرد: دنیای قبل از 11 سپتامبر و دنیای بعد از 11 سپتامبر.
ماجرای المپیک مونیخ هم دنیا را عوض کرد. خشم خدا تا همین امروز هم به شکل و نامی دیگر ادامه دارد. بعد از آنکه حساسیت در مورد عملیاتهای برون مرزی موساد در کشورهای اروپایی زیاد شد، عملیات ترور شکل دیگری به خود گرفت. این بار اسرائیل دیگر نیازی به مخفی نگهداشتن گروههای ترور خود نداشت. نیازی به مخفی بودن لیست ترور نبود. این روزها در خاک فلسطین، رسما اعلام میشود که فلان رهبر فلسطینی در لیست ترور قرار دارد. مونیخ دنیا را عوض کرد.